سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قصه ی روزگار
 
قالب وبلاگ
لینک های مفید

کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد... ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم... وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!! هر چه بود باز بود... گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟ ندا آمد: این را گفتم که بیایی... وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم! کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک...


[ چهارشنبه 96/4/28 ] [ 12:3 صبح ] [ ملیکا ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

سلام به وب من خوش آمدید امیدوارم از مطالبی که میزارم خوشتون بیاد
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 19066
| فروش بک لینک

*کد ترکیدن حباب و گل های صورتی*